هنوز هم هستند دخترانی كه ...
تنشان بوی محبت خالص می دهد !
بكرند ...
نابند ...
احساساتشان دست نخورده است،
لمس نشده اند،
تحقیر نشده اند،
آری ...
هنوز هم هستند ! نادرند ! كمیاب اند ! پاك اند !
روزی كه قرار می شود كنار گوش كودكی لالایی بخوانند ...
شرمشان از نام " مادر " نمی شود !
و زیر آغوش همسرشان ...
چشمانشان را نخواهند بست
كه با رویای دیگری سر كنند !!!
ذره ای عشق ...
قطره ای اشک ...
لحظه ای تردید ...
قلبم بی تو از تپیدن هم خسته ست!
تا هستی می تپد ...
پس بمان براي همیشه
اگر نمیخواهی مرگم را ببینی !
این مرگ یک نفر نیست!
نبودنت ...
مرگ دنیاست دنیایی که من ساختم !
دنیای من ... براي هميشه با من بمان !!!
دلگير نباش كه چرا تنهايي ؟!
تو جمع اين آدماي زميني ...
خوبها هميشه تنهان !
ميبيني ...
خدا هم تنهاست !
تنها باشي خيلي بهتره ...
تا اينكه تو جمع يكرنگشون باشي !
همونطور كه قبلا گفتم ميخوام بعد از دوماهي كه از راه اندازي دوباره وبلاگم ميگذره يه نظر ازتون بخوام ... خواهش ميكنم بدون كم و كاست و سانسور هم چيزي كه با ديدن وبلاگم و خوندن پستهاش ، چه راجع به احساسم تو نوشته ها و يا هر چيزديگه اي به ذهنتون ميرسه ، زير اين پست ( تو بخش نظرات ) بنويسين . حالا ميخواين عمومي باشه يا تو بخش خصوصي درجش كنين . صميمانه از اظهار نظرهاتون ممنونم . پاينده و شاد باشيد ......... علي يزداني
آهاي فلاني ...
اومدم بنویسم خیلی شبیه حیوونها هستی اما …
وقتی یاد نجابت اسب افتادم
وقتی یاد وفاداری سگ و اون نگاه مهربونش افتادم
وقتی یاد نهنگ افتادم که به جفتش تا آخر عمر وفادار می مونه
وقتی یاد شیر افتادم که اگر گرسنه نباشه ، شکار نمی کنه
وقتی یاد قو افتادم که غرورش رو خیلی دوست داره
وقتی یاد مرغ عشق افتادم که بدون جفتش میمیره
به خودم گفتم : خیلی نامردیه اگه تو رو به حیوون تشبیه کنم !!!
پس از اَفرینش اَدم ...
خدا گفت به او : نازنینم اَدم
با تو رازی دارم !
اندکی پیشتر اَی ...
اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.
... زیر چشمی به خدا می نگریست !..
محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم!! ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!
یاد من باش ... که بس تنهایم !!
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !
به خدا گفت :
من به اندازه....
من به اندازه گلهای بهشت ... نه ...
به اندازه عرش .. .نه... نه
من به اندازه تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
اَدم ،کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت !
راهی ظلمت پر شور زمین ...
زیر لبهای خدا باز شنید ،
نازنینم اَدم ! نه به اندازه تنهایی من ...
نه به اندازه عرش ... نه به اندازه گلهای بهشت ! که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!
پاكي و عشق زنونه :
گير الكي دادن ، قر زدن ، وسواس بيش از حد و جانماز آب كشيدن نيست
و غیرتی شدن :
هارت و پورت كردن و گیر دادن و جاسوسی كردن نیست عشق زنونه يعني: مرد مورد علاقه ات :
هيچوقت احساس نياز جسمي و روحي با زن ديگه اي نكنه ! وغيرت یعنی: زن مورد علاقه ات ...
هیچ وقت احساس تنهایی و بی پناهی نكنه !!!
آن مرد آمد ...
آن مرد با دست خالی و پر از ادعا آمد
آن مرد با حواس پرت آمد ...
آن مرد با آخرین دوست دخترش به هم زد
و به خواستگاری دختر نجیبی آمد...!
آن زن خودش آخرین دوست دختر مرد نامردی بود آن زن سینی دارد ...
آن زن با سینی چای آورد ...
آن زن آن مرد را گول زد ...
آن مرد آن زن را گول زد ...
آن مرد فکر می کرد خیلی زرنگ است
آن زن فکر می کرد از آن مرد زرنگ تر است
آن زن با آن مرد عروسی کرد
آن زن با آن مرد خوشبخت نبود
آن زن هنوز به آن نامرد فکر می کند ...
آن مرد هنوز کوله بار خاطره دارد ...
آن زن و آن مرد را خدا حفظ کند ...!
آن زندگی همه چی دارد
ماكروفر ، قر و فر ، ظاهر و ...
اما ...
زن ندارد !
مرد ندارد ! و عشق هم ندارد !!!
بوی لاک و استون می آید !
بوی خروار خروار لوازم آرایش !
بوی ادکلن های آشنا و غریب !
بوی خنده های ظریف دخترانه و شیطنت های درشت پسرانه !
بوی ناخن های بلند که چنگ می اندازد به روح !
بوی مهندس های عاشق ! بوی ترس از سرهم کردن دلیل برای دیر برگشتن به خانه !
بوی دلهره برای چطور گفتن دوستت دارم !
بوی هوا ! هوای سنگین هوس !
بوی calling های پشت سر هم !
بوی حراج نگاه !
بوی جنتلمن های دلبر !
بوی لیدی های دلبر تر !
بوی خفگی !
بوی هر چیزی غیر از عشق
در این هوای مسموم ، چرا نمیایی به تماشای دلم ؟!!
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
کلبه تنهایی من
و آدرس
loverman.LoxBlog.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.